نامه سرگشاده – بخش بیست و نه: سرگرد غلام رضا خدادادی و… باز هم شهرام قربانی
ریاست محترم قوه قضائیه
با سلام و عرض ادب
احتراماً اجازه می خواهم به اولین برگ این پرونده سازی بی شرمانه برگردم؛ به آن به اصطلاح گزارش پلیس 110 که نه شماره ماموریت دارد، نه امضای شاکی و نه حتی امضای آن سراکیپ گشت با درجه سرهنگی!
هر کسی که این گزارش جعلی را نوشته فقط اسم فرمانده پلیس 110 منطقه را می دانسته و همو را سراکیپ معرفی کرده. اما ببینیم در این گزارش جعلی چه چیزهائی که به این سرهنگ نسبت نمی دهند!
حسب دستور اصداری اینجانب سرهنگ مهدی ج ف ا. ش شهرستان، همراه ف یگان امداد و عوامل پایگاه اطلاعات و آگاهی و عوامل انتظامی پاسگاه هولار به آدرس فوق اعزام…
این جناب سرهنگ مهدی (نه مهدوی!) انقدر قدرت دارد که می تواند همزمان چهار بخش مختلف نیروی انتظامی را به خدمت بگیرد و 16 مرد را به سراغ 6 خانم بفرستد. سوال اینجاست مگر برای یک اعلام فوریت پلیس 110 اینهمه بخش های متعدد از نیروی انتظامی بسیج می شوند؟ فقط ارتش و سپاه در صحنه نیستند! در واقع همه این نام ها و عناوینی که ردیف شده برای پوشاندن حضور بلاوجه پلیس آگاهی در محل است.
درباره پلیس آگاهی در ویکی پدیا آمده
پلیس آگاهی فراجا (Criminal Investigation Department of Police) از یگانهای پلیس زیرمجموعه فرماندهی انتظامی جمهوری اسلامی ایران است که در زمینه شناخت و کشف جرایم، جمعآوری آثار و مدارک جرم، شناسایی و تعقیب مجرمین، بازرسی و تحقیق، دستگیری متهمین و مجرمین، همچنین ممانعت از فرار و اختفاء آنها فعالیت میکند.[۱]
پلیس آگاهی یک بخش کاملاً مجزا از پلیس پیشگیری است و همانطور که از توصیف آن برمی آید موقعی ورود پیدا می کند که قضیه از پیشگیری گذشته و جرمی به وقوع پیوسته است. در نتیجه وارد بخش ” جمعآوری آثار و مدارک جرم، شناسایی و تعقیب مجرمین، بازرسی و تحقیق، دستگیری متهمین و مجرمین، همچنین ممانعت از فرار و اختفاء آنها فعالیت میکند.“. لذا می بایست اول جرمی اتفاق بیفتد و این جرم در دادسرا به عنوان جرم شناخته شود تا سپس پلیس آگاهی اجازه ورود پیدا کند. در همین راستا هم توسل به دستور شفاهی توسط پلیس آگاهی کاملاً بی معناست و این بخش از پلیس همیشه بعد از تشکیل یک پرونده جرم در کلانتری یا دادسرا وارد ماجرا می شود. این گونه است که جاعل این گزارش نیاز به پنهان شدن در سناریوی فوریت های پلیس 110 دارد. در ادامه خواهیم دید که این جاعل کسی نیست جز سروان شهرام قربانی از پلیس آگاهی.
در بررسی اولیه 2 دستگاه خودرو فوق رؤیت و تعداد 6 نفر نسوان در حال انجام حرکات یوگا بوده اند
در بررسی اولیه هیچ جرم مشهودی ندیده اند، مطلقاً هیچ جرمی ولی…
به استناد ماده 34 ق. آ. د. ک طی تماس تلفنی با قاضی محترم کشیک جناب قدمی ضمن شرح ماجرا مقرر گردید: نسبت به بازدید چادر و خودروها اقدام گردید
هیچ جرمی ندیده اند ولی با قاضی کشیک تماس گرفته اند و ظاهراً با دستور آن قاضی “نسبت به بازدید چادر و خودروها اقدام گردید”. البته او فقط صحبت از شرح ماجرا می کند و ضمن این که داشته ماجرا را شرح می داده از چادر و خودروها هم بازدید کرده!! آیا دستوری از این بابت گرفته یا نه را نمی توانیم بفهمیم. (کماکان این سرهنگ مهدی/مهدوی است که این چیزها را مرقوم می فرماید.)
به ماده 34 ق.آ.د.ک بعداً مفصلاً خواهم پرداخت. همچنین به هویت واقعی این “جناب قدمی”.
با بررسی نامبردگان به پلیس پاوا استان معرفی و پس از بررسی و تحقیقات مجدداً با بنده هماهنگی لازم صورت گیرد
جناب سرهنگ مهدوی (یا همان سروان شهرام قربانی) نیازی به توضیح نمی بینند که در بررسی چه چیزی پیدا کرده اند که نامبردگان را به پلیس پاوا معرفی کرده اند و کدام دستور قضائی به ایشان این اجازه را داده. ایشان همچنین شخصاً دستور بررسی و تحقیقات در پلیس پاوا را می دهد و دستور هماهنگی بعدی را هم صادر می کند.
اگر در تماس تلفنی با قاضی کشیک چیز بیشتری از شرح ماجرا اتفاق افتاده باشد فقط دستور بازدید چادر و خودروهاست و هیچ دستوری راجع به انتقال به پلیس پاوا و بررسی و تحقیقات در پلیس پاوا داده نشده. ضمن این که ما به پلیس آگاهی انتقال داده شدیم و شب را هم در بازداشتگاه پلیس آگاهی سپری کردیم، که برای هیچیک از این اعمال نه دستوری در پرونده هست و نه حتی اشاره ای. چرا شهرام قربانی سعی می کند خود و همکاران آگاهی چی اش را پشت پلیس پیشگیری و پلیس پاوا مخفی کند؟
او بعد از آوردن مشخصات کامل ما که از روی کارت های ملی ما ثبت شده می نویسد:
با حضور یکی از شهروندان که نامبردگان در حال آموزش در خصوص مسائل روز جامعه بوده اند.
عجب! پس یک شهروندی حضور داشته؟ پس چرا نام و امضایش در این گزارش جعلی نیست؟ بعد آن شهروند گزارش کرده که ما ” در حال آموزش در خصوص مسائل روز جامعه بوده ایم”؟؟!! مگر این کار جرم است؟ تازه جرم هم که باشد تو که فقط انجام حرکات یوگا را دیده ای؟ بعد بالای صفحه تیک زده ای که “صحت داشت”؟! یعنی ” آموزش در خصوص مسائل روز جامعه” که تو ندیده ای و جرم هم نیست صحت داشت؟ پس چرا دستور داده ای آنها به پاوا/آگاهی متنقل شوند و مورد بررسی و تحقیقات قرار بگیرند؟!
طی بررسی از اموال دفاتری ضبط گردیده که در خصوص مسائل روز و اجتماعی جاری کشور ثبت گردید. که عیناً تحویل عوامل پلیس پاوا استان ؟؟؟ گردید
کی به این مهدوی/قربانی اجازه ضبط دفاتر را داده؟؟ تا جائی که از این داستان سراسر جعلی برمی آید اگر دستور قضائی شفاهی ای هم بوده فقط در خصوص بازدید از چادر و خودروها بوده. برای ضبط اموال دستور قضائی دیگری لازم است.
از اینجا به بعد رسماً با هذیان مهدوی/قربانی روبرو هستیم:
در اجرای بررسی از نحوه مالکیت خودرو ؟؟؟؟ دستور توقیف به پوشش ناظر 1 می باشند. ضمناً به تذکر لسانی نسبت به حفظ اموال نگهداری داده شد
چیزی جز اضطراب جاعل در این دو جمله بی سروته نمی بینیم.
نامبردگان در صحت و سلامت کامل به پاسگاه انتظامی هولار انتقال و متعاقبا به پلیس پاوای استان حضور یابند
یادش رفته که داشته از زبان سرهنگ مهدوی حرف می زده؛ که دستوری راجع به انتقال به پاسگاه هولار نداده بوده! یادش رفته که سناریو وسط کار عوض شده: دیدند که نقشه دستگیری توسط پلیس 110 و انتقال به پاسگاه هولار جواب نداده، چون که به سوال مکرر ما درباره جرم مشهود هیچ جوابی نداشتند که بدهند، و در نتیجه سرگرد غلام رضا خدادادی رئیس پاسگاه هولار کلافه شده و ما را برای خود آگاهی چی ها پس فرستاده! (این جعلیات را همین خدادادی و خود قربانی امضا کرده اند. راستی سروان کامران مومنی چه شد؟ چرا امضا نکرد؟)
با توجه به تصاویر اخذ شده از مطالب عنوان از طرف افراد فوق به شرح ذیل 1 مورد: همین تعداد هاشان که رفته بودن جلو قوه قضاییه تحصن کرده بودن و مطالب دیگر در پایان مراتب صورت جلسه به امضا رسید.
اضطراب و هذیان شهرام قربانی با هر جمله افزون و افزونتر می شود! او حتی در پایان جعلیاتش خوب می داند که هنوز جای “جرم مشهود” خالی است و نیاز دارد تهمت های دیگری را اضافه کند؛ بدون این که بخاطر بیاورد قوه قضائیه در پایتخت است نه در روستای امره و او بدون دستوری از طرف دادگستری تهران نمی تواند هیچ اقدامی انجام دهد.
در محل امضای سر اکیپ گشت و بالای آن اینها آمده:
سرگرد غلام رضا خدادادی
سروان کامران مومنی
سروان شهرام قربانی
خدادادی و قربانی امضا کرده اند ولی جلوی اسم کامران مومنی امضا نیست
بخش امضای سرنشین و امضای شاکی خالی است.
مهر فرماندهی انتظامی بخش پایین هولار هم خورده
جناب قاضی القضات، کل این گزارش جعلی از زبان یک سرهنگ مهدوی فرضی تعریف می شود ولی خود او این برگه را امضا نمی کند!!!
با اجازه جنابعالی در بخش بعدی به ماده 34 ق.آ.د.ک مورد اشاره و هویت واقعی “جناب قدمی” می پردازم.
با تشکر و احترام
دکتر میترا کدیور
17/8/02
درست دو ماه از تاریخ دستگیری ما