نامه سرگشاده – بخش سیزده: «لولو خور خوره» اطلاعات سپاه
ریاست محترم قوه قضائیه
با سلام و عرض ادب
دیشب هم جنابعالی در نشستی که داشتید مسائل و مشکلات دستگاه تحت امرتان را برشمردید. گویی به طور ویژه از استان مازندران صحبت میکردید. از فساد مسئولان و از بازداشتهای موقت طولانی و تعلل در رسیدگیها. از آنجایی که در آن استان هیچکس به صحبتهای شما گوش نمیدهد ولی برعکس این نامههای سرگشاده را با دقت میخوانند سخنان شما را در اینجا تکرار کردم.
اما ترفیع یک شبه دادیار ما باعث شد که رشته کلام اینجانب موقتاً قطع گردد. آخر رسیده بودیم به گل سرسبد شخصیتهای برره، یعنی آن دو مامور اطلاعاتی. گفتیم که آنها آمده بودند که با آموزشهایی که دیده بودند به آن پروندهسازان یاری رسانند تا پرونده ساخته شده را تکمیل و اثبات کنند. البته آن پسرک برج زهرمار چندان کارهای نبود و بیشتر نگران فاش شدن اضطراب خودش بود. اما آن یکی که مردی ۴۰ ساله بود مدنظر من است. او در قبال سوال یکی از خانمها که پرسیده بود پلیس چه جرم مشهودی از آنها دیده بود که آنها را دستگیر کرد به قدری برآشفته شد که دستور داد به آن خانم پابند قپانی بزنند. فقط با وساطت خانمهای زندانبان این کار متوقف شد. او همچنین به خانم دیگری گفته بود که از آن ۲۴ ساعت اول بیاطلاع است و نمیتواند در مورد آن صحبت کند. یعنی که او قصه را از وسط برای خودش تعریف کرده بود و فرستاده شده بود تا آخر قصه را بنویسد!! در اینجا است که دوباره به خاطر میآوریم که روستائیان آقمشهد مدعی شده بودند که فعالیتهای دفینهیابی و قاچاق عتیقه و میراث فرهنگی با همکاری آگاهی و اطلاعات صورت میگیرد.
آن خانمها از لحظه دستگیری پرسیده بودند که چه شده که پلیس به سراغ آنها رفته. ابتدا جواب شنیده بودند که کسی در محل با آنها تماس گرفته و گزارش داده ولی به تدریج داستانشان احمقانهتر و احمقانهتر شد. گزاره اول البته واقعیت امر است زیرا که آن دو مرد دراز و خپله آنها را خبر کرده بودند. ولی بعدا دیدند که اگر همین گزاره وارد پرونده شود هویت آن دو مرد لو میرود. این است که وقتی آن خانمها در آن مکان نامعلوم مورد بازجویی قرار میگرفتند به آنها گفته شد که یکی از میان خودشان تماس گرفته!! عرض کرده بودم که آنها مشتی احمق بررهای بیش نبودند. اما گل سرسبد شخصیتهای برره به این سوال پاسخ داد که یکی از اعضای انجمن از تهران با آنها تماس گرفته و آنها را لو داده است!!! او این جواب را به یکی از خانمها داده و به دیگری گفته «همکاران ما در وزارت اطلاعات در تهران به ما گزارش دادهاند»! یعنی همکاران آنها که در ۳۶۵ روز سال کنار اعضای انجمن فرویدی هستند چلاق میباشند و نیاز دارند در ۲ روزی که آن افراد در مازندران هستند به سرشان خراب شوند! بعد هم او اتهاماتی که قبلا ساخته شدهاند را در لابلای وبسایت انجمن فرویدی جستجو میکند تا ببیند «گزارش» آن چلاقها مربوط به چه بوده که خود آن چلاقها پیدایش نکردند!! او سپس «لولو خورخوره» اطلاعات سپاه را وسط کشید و به آن خانمها گفت که آنها در تهران به دفترتان یورش خواهند برد. او گفت که اطلاعات سپاه مثل ما (یعنی وزارت اطلاعات) نیست و به هیچکس پاسخگو نیست. «لولو خورخوره» اطلاعات سپاه موقعی وسط کشیده شد که آن خانمها جواب دندانشکنی به آن مرد دادند.
ماجرا از این قرار است که او در پایان بازجویی سراسر مغرضانهاش از آن خانمها خواست که کلیه مطالب غیرمرتبط با روانکاوی را از وبسایت انجمن حذف کنند – گویی که میدانست چه چیزی در آن وبسایت روانکاوی است و چه چیزی نیست!! او ادامه داد که در غیر این صورت مجوز وبسایت و مجوز انجمن هر دو باطل خواهند شد. (کلیه این مطالب مکتوب شدهاند). مسئول آن خانمها پاسخ داد که آن وبسایت در کلییتش درسنامههای دکتر کدیور هستند و اینکه غیرروانکاوان در جایی نیستند که بتوانند برای آموزش یک روانکاو تعیین تکلیف کنند و اینکه اگر این وبسایت با همین شکل و شمایل وجود نداشته باشد خود NGO انجمن فرویدی هم نیازی به ادامه کار ندارد و آنها میتوانند مجوز هر دو را باطل کنند. در مقابل این پاسخ بود که «لولو خورخوره» اطلاعات سپاه به میان کشیده شد زیرا که او خوب متوجه شده بود که اصلا در مقام یک بازجو در جایگاهی نبوده که بتواند برای تصمیمات ادارهی کل سازمانهای مردم نهاد وزارت کشور تعیین تکلیف کند. خوب است جناب وزیر محترم اطلاعات بدانند که چگونه است که دستگاه تحت امرشان، با وجود خدمات ارزشمندی که میکند، اینگونه مورد کم لطفی شهروندان است.
با تشکر و احترام
دکتر میترا کدیور
۰۲/۷/۱۱