نامه سرگشاده – بخش سی و یک: سکوت سرهنگ ستاد حسین شریف پور درباره مثلث میترائی ایران

 

ریاست محترم قوه قضائیه

با سلام و عرض ادب

احتراماً در بخش 26 و 27 این نامه ها ملاحظه فرمودید که چمانی با یک استفتا از دفتر رهبری چگونه یک شامورتی بازی قضائی انجام داد و ختم تحقیقات را اعلام کرد. در بخش 28 و 29 و 30 هم نشان دادم که آن 10 آگاهی چی که همراه 6 مامور ناجا سوار بر 6 خودرو به ما یورش بردند و همه کارهایشان را در قالب یک ماموریت پلیس 110 رنگ آمیزی کردند نه تنها نتوانستند هیچ جرم مشهودی را در پرونده بیاورند بلکه نتوانستند سابقه یک تحقیقات را هم درست کنند. علاوه بر این که هیچ حکم قضائی هم نداشتند و علی رغم استناد به ماده 34 ق.آ.د.ک. صورتجلسه جعلی دستور قضائی شان هم بدون امضای مقام قضائی بود.

آنها به ما یورش برده بودند، تمام وسایل ما را تفتیش و سپس ضبط کرده بودند، خود ما را بازداشت و تحت بازجوئی و شکنجه قرار داده بودند، ما را در بازداشتگاه پلیس آگاهی انداخته بودند و همه این کارها خودسرانه و بدون حکم قضائی بود. آن 16 مرد در وضعیت بسیار بدی قرار داشتند بخصوص این که هیچ نیروی نسوانی هم همراهشان نبود. آنها تلاش کردند از دفاتر یادداشت ما و گوشی های ما، بدون حکم قضائی، چیزی را پیدا کنند شاید بتوانند از این مخمصه نجات یابند. آنها مطالبی از وبسایت ما را که گاهاً چندین روز و هفته قدمت داشتند پیراهن عثمان کردند و به جملاتی که سروته اش را نفهمیده بودند در یادداشت های ما استناد کردند و به ما اتهام تبلیغ علیه نظام و آموزش مغایر با شرع اسلام زدند. اما باز هم مشکلشان حل نشد چون می بایست به این سوال پاسخ دهند که کدامیک از این جرم ها در حوزه قضائی مازندران اتفاق افتاده که به آنها اجازه ورود بدهد.

آنها درمانده و مستاصل از بلائی که به سر خودشان آورده بودند دست به دامان پلیس اطلاعات و امنیت استان آدم فضائی ها شدند – که در طبقه بالای آنها مستقر هستند – و آنها هم از قرار معلوم نابغه برره را که همان شکم گنده بنفش باشد برایشان به طبقه پایین پرتاب کردند. آن بیچاره ساعت ها عرق ریخت، و بوی گندش به بقیه شکنجه های ما اضافه شد، تا سرانجام “تخم طلائی” میترائیسم را پس انداخت! احتمالاً نام او  سرهنگ ستاد حسین شریف پور است. مطالب مشعشع او در زیر می آیند:

سرپرست این گروه ۶ نفره فردی به هویت خانم میترا کدیور فرزند محمد تقی دارای تحصیلات روانشناسی از کشور فرانسه بوده است و دارای سوابق الف) اخلال در نظم عمومی و توهین به مامورین در حین انجام وظیفه ب) توهین به اشخاص عادی و تمرد نسبت به مامورین در حین انجام وظیفه و تهدید و اخلال در نظم دادگاه می باشد. در تحقیقات انجام شده نامبرده از ادای توضیحات خودداری نموده ولی شفاها قائل به فرقه میترائیسم که شاخه ای از زرتشت می باشد اعتقاد دارند.

همانطور که ملاحظه می فرمائید این اسوه هوش و ذکاوت هم همچون غلام رضا خدادادی و شهرام قربانی بجای ارائه یک جرم مشهود و یا سابقه تحقیقات خودشان در مورد ما صحبت از سابقه قضائی ما می کند تا جای خالی این دو موضوع حیاتی را در گزارشش پر کند.

سپس خودش می گوید که نامبرده از ادای توضیحات خودداری کرد (به این دلیل ساده که نمی دانستم آنها کی هستند و چرا ما را دستگیر کرده اند و آن مکانی که در آن بازجوئی می شویم کجاست). ولی شفاهاً قائل به فرقه میترائیسم که شاخه ای از زرتشت می باشد اعتقاد دارم!! یعنی که او ادعا می کند که چیزی شفاهاً به او گفته شده و ما هم باید حرفش را باور کنیم. همان کسی که از ادای توضیحات خودداری کرده ولی نشسته برای آن شکم گنده درد دل کرده!! بعد اگر چیزی شاخه ای از زرتشت(!! نه دین زرتشت) باشد مگر اتفاق ناگواری رخ داده؟ زرتشت پیامبربزرگ ایرانیان و از پیامبران صاحب کتاب است که دین او یکی از ادیان رسمی کشور ما نیز می باشد. آنوقت چه کسی جز آن مردک بیسواد یک شاخه از دین رسمی کشور را فرقه می نامد؟؟ (در اینجا باید به چمانی آفرین بگوییم که در استفتایش حرفی از فرقه نزد و فقط صحبت از مکتب کرد ولی بعداً در پشتک واروهای بی انتهایش در قرار نهائی دادسرا مکتب را تبدیل به فرقه کرد! او این احتمال را می داد که اگر تهمت فرقه بودن به شاخه ای از دین زرتشت بزند در جواب استفتا این موضوع به او گوشزد شده و در نتیجه تمام تلاش هایش برای فرو کردن دست رهبری در لجنش ناکام بماند)

متهم خانم میترا کدیور به همراه افراد مربوطه در سالهای ۹۶-۹۵ در استان تهران دستگیر گردیدند و پس از آزادی با تشکیل تیمهایی به امامزاده‌ های استانهای مختلف کشور (امامزاده ها را بعنوان معبد میترایی باور دارند) رفته و در آنجا جلسات آئین مهر پرستی و زرتشتی خود را برگزار میکنند.

بعد از این بخش رسماً وارد دادستان سرائی می شویم. می دانید یکی از علل خرفتی این است که شخص در داستان هائی که خودش برای خودش ساخته غرق است و ارتباط چندانی با واقعیت ندارد. این بیچاره شکم گنده هم به همین درد مبتلاست. فقط نمی دانم او چگونه سر از پلیس اطلاعات و امنیت درآورده! آیا او حقوق هم می گیرد یا فقط برای سرگرم کردن پلیس استخدام شده؟ نه تنها او خود را موظف نمی داند که سند و مدرکی در مورد وجود این تیم ها ارائه دهد بلکه این که چگونه اثبات خواهد کرد ما چه باورهائی داریم هم اصلاً به مخیله اش خطور نمی کند. در مورد باورها که هیچ حتی در مورد اثباث اعمال ما هم هیچ دغدغه ای ندارد، همان جلسات آئین مهرپرستی و زرتشتی!! لابد در تمام این سالها داستان تعریف کرده و همه هم ازش قبول کرده اند. داستان سوسکه که قربان صدقه دست و پای بلوری بچه اش می رفت!

. خانم کدیور در تحقیقات شفاهی بیان داشت یکی از اعضای ۳ نفر اصلی مثلث میترائیسم در کشور می باشد و اعتقادی به حجاب نداشته و دین اسلام را همان زرتشت می داند و میگوید تمام مسائل دین زرتشت به اسلام وارد شده است.

باز هم تحقیقات شفاهی! او واقعاً اصلاً دغدغه اثبات چیزی را ندارد! اما این ” یکی از اعضای ۳ نفر اصلی مثلث میترائیسم در کشور” را در وبسایت ما پیدا کرده. جناب قاضی القضات می دانید آن دو نفر دیگر چه کسانی هستند؟ رهبری و سردار سلیمانی!! آری در یکی دو مطلب صحبت از مثلت میترائی ایران شده آن هم به این دلیل که ما سه تن سازش ناپذیر هستیم ومقاومت و پایداری برای ما یک تکلیف اخلاقی است. حال این کثافت رذل برای پرونده سازیش نام آن دو انسان شکست ناپذیر را حذف می کند ولی شعورش نمی رسد که حداقل حرفی از مثلث هم نزند!! شاید هم نمی داند که مثلث سه ضلع و سه راس دارد یا دادستانش که برایش نامه نوشته نمی داند!

این که او کشف کرده من اعتقادی به حجاب ندارم واقعاً از معجزات مازندران است، چون که در وبسایت انجمن فرویدی حداقل ششصد مطلب در این رابطه وجود دارد و پرحجم ترین بخش این وبسایت به این عدم اعتقاد اختصاص دارد! اما آن احمق وانمود می کند که من نشسته ام در این مورد با او درد دل کرده ام!!!

البته که دین اسلام همان زرتشت (!! نه دین زرتشت) نیست چون در دین زرتشت چیزی به نام قربانی کردن و خون ریختن وجود ندارد و این کار شدیداً نهی شده. هینطور دروغگویی هم بسیار کار ناپسندی است که حداقل در این مازندرانی های سینه چاک اسلام بوفور یافت شده و حتی یک اعتیاد است. ولی البته که بسیاری از دستورات پسندیده دیگر وارد اسلام وهابی شده و از آن یک اسلام شیعی ساخته. انتظار نداشته باشید که آن نابغه برره این چیزها را بداند.

اجازه می خواهم بقیه درافشانی های این آی کیوی استان مازندران را در بخش بعدی بیاورم. درست است که او برای مازندرانی ها خیلی شیرین زبان و لعل فشان است ولی تهرانی ها را واقعاً ملول می کند. موضوع این است که می خواهم نشان دهم میترائیسم چمانی از کجا آمده و چگونه او به استفتا چنگ انداخته تا داستانهای این خاله سوسکه را اثبات کند.

با تشکر و احترام

دکتر میترا کدیور

22/8/02

 

پیمایش به بالا