نامه سرگشاده – بخش شش: گوری بدون جسد

ریاست محترم قوه قضائیه

با سلام و عرض ادب

در بخش چهارم عرایضم عنوان کردم که آن باند قاچاق عتیقه اشتباه بسیار بزرگی کرد که پژوهشگران انجمن فرویدی را به زندان فرستاد، زیرا که کلید رمز‌گشائی از این معما در آن زندان بود. همچنین عرض کردم که روستائیان آق‌‌مشهد ادعا کردند که فعالیت‌های دفینه‌‌یابی و قاچاق عتیقه با همکاری عناصر فاسدی از آگاهی و اطلاعات استان انجام می‌گیرد. اینجاست که شاید بتوان حداقل بخشی از ادعای روستائیان را به کمک کلید رمز‌گشائی موجود در زندان اثبات کرد.

در زندان زنی حضور دارد که سرگذشتش بسیار چشم گشاست. او هم‌اکنون به خاطر حمل مواد مخدر توسط همسر صیغه‌ای دومش در زندان است اما این داستان همسر عقدی اولش است که برای ما اهمیت دارد. همسر اولش یک قاچاقچی سرشناس عتیقه بوده که نفوذ و برش بسیار زیادی هم در میان بخشی از آگاهی و بخشی از دادستانی استان داشته. آن مرد ۱۶ سال به این شغل شریف اشتغال داشته بدون اینکه به طور جدی دُم به تله بدهد. اما ناگهان یک روز از بازداشتگاه آگاهی با تلفن همراه خودش با همسرش تماس می‌گیرد و از او می‌خواهد که قرص‌های معده‌اش را برایش به بازداشتگاه ببرد. چند ساعت بعد از بازداشتگاه تماس می‌گیرد – همچنان با موبایل خودش – که آن قرص‌هایی را که زنش آورده بود قرص برنج بوده و او به شدت مسموم شده و مرگش نزدیک است. سپس ماموران آگاهی با آن زن تماس می‌گیرند و می‌گویند شوهرش مرده است. بعد هم به آن زن اجازه نمی‌دهند جسد شوهرش را ببیند و حتی نمی‌گذارند در خاکسپاری‌اش شرکت کند. یعنی آن قاچاقچی بدون حضور زنش مثلا به خاک سپرده می‌شود. مدتی بعد در اینستاگرام پستی از معشوقه شوهرش می‌‌بیند و متوجه می‌شود که همسرش به احتمال زیاد هنوز زنده و در خارج از کشور است.

آیا دلیل بهتری از همکاری آگاهی با این مرد قاچاقچی می‌توان یافت که چگونه او را از مجازات اعدام (یا حتی زندان) رهانیده و به او کمک کردند تا با پول‌های حاصل از قاچاق میراث فرهنگی این کشور در خارج از ایران برای خودش یک زندگی نو بسازد؟

اوه راستی، بازداشتگاه آگاهی همان‌جایی است که خانمهای پژوهشگر انجمن فرویدی را بدون حکم قضایی به آنجا فرستادند. زنان زندانبان آن بازداشتگاه همکاران ما را فقط با دستوری که روی نصف کاغذ A4 نوشته شده و فقط  سه امضای بدون نام داشت پذیرش کردند.  نه یک حکم قضایی و نه حتی یک کاغذ سربرگ‌دار از نیروی انتظامی یا آگاهی یا پاوا یا هر چه…!!

ماموران آگاهی حتی برای آن زن پرونده قضائی هم درست می‌کنند. آن زن می‌گوید در عرض ۳ روز حکمش از اعدام به ابد و سپس به برائت تبدیل و آزاد شد!!

جناب ریاست محترم قوه قضائیه، شما را نمی‌دانم ولی برای ما مردم عادی زندگی در این کشور به شدت هولناک و اضطراب برانگیز شده.

در ماجرای زندانی‌شدن فعلی این زن هم نکته‌ بسیار غریبی است. همسر صیغه‌ای این زن ازش خواسته که قضیه مواد مخدر را او به عهده بگیرد وگرنه اگر آنها به پای آن مرد گذاشته شوند حکمش اعدام است. مسلم است که این زن زیر بار نرفت ولی یک روز خواهر آن مرد سر از زندان در می‌آورد و در مدت سه هفته‌ای که در زندان بوده همه‌جوره با روان این زن بازی می‌کند تا او را وادار به گردن گرفتن جرم کند. بعد از سه هفته هم که موفق نمی‌شود نقشه‌اش را عملی کند از زندان مرخص می‌شود!!

جناب قاضی القضات، در ایران چه کسی توانایی اعزام شهروندان به زندان را دارد؟ به غیر از یک مقام قضائی؟ و چه کسی این اختیارات را دارد که آنها را از زندان بیرون آورد؟ به غیر از یک مقام قضائی؟

با تشکر و احترام

دکتر میترا کدیور

۰۲/۷/۷

پیمایش به بالا