نامه سرگشاده – بخش هفت : عضویت در فرقه ناشناخته میترائیسم!!!
ریاست محترم قوه قضائیه
با درود و ادب
چنانکه در بخش قبلی خدمتتان عرض شد اگر بر فرض محال کلیه پرسنل پلیس آگاهی هم فاسد باشند باز بدون کمک دستگاه قضا هیچ کاری از دستشان بر نمیآید. این است که در این ماجرا هم دست پرتوان یک مقام قضائی در کار بود.
پس از حدود ۲۲ ساعت که خانمهای عضو انجمن فرویدی را در یک مکان نامعلومی مورد بازجوییهای مکرر و خشن و با دستبند و چشمبند قرار دادند، بعد از اینکه آنها را بدون حکم قضائی در بازداشتگاه پلیس آگاهی نگه داشتند، و بعد از اینکه در طی شب دفاتر یادداشت آنها و موبایلهایشان را زیر و رو کردند، در ساعت حدود ۱۴/۳۰ روز ۰۲/۶/۱۸ مرد جوان تنومندی را به آن محل آورده و او را به عنوان مقام قضائی به آن خانمها معرفی کردند. او چهارمین نفری بود که در عرض ۲۲ ساعت گذشته به عنوان مقام قضائی به آنها ارائه میشد. آن خانمها از روز قبل خواستار اعزام به دادسرای کشیک بودند و حتی در ساعت ۱۲/۳۰ صبح روز ۶/۱۸/ هم بعد از پذیرش در بازداشتگاه به رئیس آن مردان ناشناس – که خودش را رضایی معرفی کرده بود – گفتند که میبایست با فرا رسیدن روز و در اول وقت اداری به دادسرا اعزام شوند. ولی البته آن مردان ناشناس این کار را نکردند زیرا در جواب سوال یک مقام قضائی شریف که «چرا آنها را بازداشت کردید؟» هیچ جوابی نداشتند. آنها امیدوار بودند مطالب تکهپارهای را که در دفاتر یادداشت آن خانمها پیدا کرده بودند با بازجویی از خود آنها به هم وصل کرده و حداقل یک داستان کمابیش قابل فهم بسازند. بدبختی آنها ولی این بود که آن مطالب به زبان روانکاوی نوشته شده بودند! شما وقتی روش تحقیق روانکاوی را برای بررسی یک موضوعی به کار میبرید لاجرم توضیح یافتههایتان هم به زبان روانکاوی خواهد بود! آن بیچارهها در وضعیت بسیار احمقانهای قرار گرفته بودند: آنها کتابچههایی را به زبان چینی در اختیار داشتند ولی از زبان چینی هیچ نمیدانستند، در حالی که آن کتابچهها تنها کورسوی امید آنها برای چسباندن اتهاماتی به آن خانمها بود.
مرد شکمگندهای که پیراهن بنفش به تن داشت در آن روز به عنوان سومین مقام قضائی معرفی شد. او از خودش یک دلقک تمام عیار ساخت. او تکهپارههای آن دفترچهها را به گونهای ادا میکرد که انگار خودش پس از سالها تحقیق و تدبر آنها را کشف کرده است. آن خانمها یاد پروندهسازی بیژن قاسمزاده افتاده بودند که تعدادی کلمات بی سر و ته را به آنها «تفهیم» کرده بود!! در وبسایت انجمن فرویدی برای هر کس که آن دری وریها را «بفهمد» یک جایزه ده میلیون تومانی تعیین شده بود، آن هم در سال ۹۶!!
او از چهار کلمه پراکنده در چهار صفحه مختلف یک جمله ساخته بود و از آن خانمها خواسته بود آن را توضیح دهند: «جامعه باید آناهیتایی شود»!! یا حضرت عباس! این را دیگر چه کار کنم؟! دستگیری، توقیف اموال، دستبند و چشمبند، بازداشتگاه کثیف و خفه، بازجوییهای آگاهی مآبانه «دزدگیر»های دیشب یک طرف این اسوه هوش و ذکاوت و روشنفکری و فرهیختگی یک طرف!
او بعد از ۶ ساعت درافشانی و دلقکبازی در حد لالیگا بالاخره «تخم طلائی» را پس انداخت: فعالیت آموزشی مغایر با شرع مقدس اسلام و عضویت در فرقه ناشناخته میترائیسم!!!!!
حالا دیگر نوبت آن «مقام قضائی چهارم» بود که با املت این «تخم طلائی» آن ۶ خانم را به زندان بفرستد.
لازم به ذکر است که در جریان ملاقات مردمی که چند تن دیگر از اعضای انجمن با ریاست محترم دادگستری استان مازندران داشتند او هم همین «تخم طلائی» را دستمالی کرد و برای آن مراجعهکنندگان توضیح داد که اتهام همکارانشان «عضویت در فرقه ناشناخته میترائیسم» است!! یعنی کل آن استان آدم فضایی هستند، نه فقط یکی دو تا …
با تشکر و احترام
دکتر میترا کدیور
۰۲/۷/۷ ساعت ۱۸